[ و مردمى را در مرگ یکى از آنان تعزیت گفت و فرمود : ] این کار نه با شما آغاز گردید ، و نه بر شما به پایان خواهد رسید . این رفیق شما به سفر مى‏رفت کنون او را در یکى از سفرهایش بشمارید ، اگر نزد شما بازگشت چه خوب و گرنه شما روى بدو مى‏آرید . [نهج البلاغه]

شعرهای آیینی به انتخاب جواد نعمتی

 
 
شعر عاشورایی از جواد نعمتی(پنج شنبه 91 خرداد 18 ساعت 9:12 صبح )


نگو کفر است چون این کاروان چندین "خدا" دارد
خداوند ادب شاهنشه مهر و وفا دارد

علمداری که ساقی می شود بر سوزش دل ها
لقب باب الحوائج،غیرتی چون مرتضی دارد

خدای صبر زینب را بگو دردانه ی زهرا
پدر حیدر، برادر چون امام مجتبی دارد

در آن طوفان نمی دانم چه آمد بر سرت بانو
فقط می دانم این زنجیرها یک ناخدا دارد

خدای عشق می خواند به روی نیزه ها قرآن
و این دشت بلا با این خدایان حرف ها دارشد

 گلوی خشک شاه کودکان،لب تشنه می گوید
منم شش ماهه سالاری که نامم هم شفا دارد

پس از آن ماجرا مشک از وفای آب می ترسد
سه شعبه از گلو سیلی حراس از ماجرا دارد

 

خرابه می شود گلگون، صدای گریه می آید
رقیه دخت عاشورا نوای نینوا دارد

***جواد نعمتی***



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 1  بازدید

بازدیدهای دیروز:1  بازدید

مجموع بازدیدها: 561  بازدید


» اشتراک در خبرنامه «